یکی شدن مایکی شدن ما، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره
مسافر کوچولوی ما مسافر کوچولوی ما ، تا این لحظه: 9 سال و 27 روز سن داره

کوچولومون

16 هفته و 3روز...

سلام خوشمزه ی مامان خوبی؟؟ فدات بشم من هنوز که تکونات رو حس نکردم و همش بررسی میکنم تا ببینم حس میکنم اما خبری نیست دیشب نوبت چکاب ماهیانمون بود منو شما همراه خاله زینب رفتیم پیش خانم دکتر اول وزنم رو گرفت که نه کم کرده بودم ونه اضافه کرده بودم دکتر گفت خوبه که کم نکردی نگران نباش فشارمم خوب بود بعدش برای اولین بار صدای قلبت رو گذاشت با گوشیش و من شنیدم وقتی اومدم بیرون خاله زینب هم گفت صدای قلبت رو شنیده و کلی ذوق کرد آخه درباز بود و صدای قلب نازنینت از بلندگو پخش میشد خلاصه قرص های شمارو قوی تر کرد یعنی از این ماه باید برای تقویت شما هم آهن بخورم هم مولتی ویتامین از امشب هم گفت 1 لیوان شیر فراموش نکنم ...
1 آبان 1393

شرحی دوباره...

سلام عسل مامان  عیدت مبارک " عید غدیر " خوبی گلکم؟؟جات راهته؟؟ منو بابایی هم خوبیم خدارو شکر هوا حسابی سرد شده شما الان هفته هستی این روزا بیشتر به فکر شما هستیم گلم!! باباییت مشغوله کار ومنم مشغول استراحت و خوردو خوراک هنوز جنسیتت مشخص نشده اوایل دلم میخاست پسر باشی اما بعداز این 3 ماه و نصفی الان اصلا برام مهم نیست دختری یا پسر چون وقتیی سونو رفته بودم یه خانمی اومده بود برا نی نیش اما نی نیش رشد نکرده بود و داخل شکمش مرده بود خیلی گریه کرد منم حالم بد شد و ته دلم از خودم بدم اومد که پیش خدا پسر پسر میکنم وقتی اگه یه لحظه نباشی من میمیرم چه فرقی میکنه دختری یا پس...
20 مهر 1393

دوستان عزیزم از تجربیاتتون بگید...

سلام دوستان ازتون کمک میخاستم 2 هفته هست که اسید معده منو از همه چیز انداخته حسابی خسته شدم  شربت آلومینیوم ام جی هم گرفتم امابازم اوضاعم خوب نیست بنظرتون تا آخر بارداری همینطوری هستم؟؟؟ الان هفته 14 هستم اما اصلا وزن اضافه نکردم که هیچ 3 کیلو هم کم کردم   چیکار کنم؟؟؟ ...
11 مهر 1393

دیدن روی ماهت ...

  سلام عزیزم مامان خوبی فدات بشم بالاخره بعداز چند روز انتظار نوبت سونوی غربالگری رسید منو بابایی ظهر رفتیم خونه مامانی" مامان خودم " ناهار رو خوردیم و یکم صحبت و تعریف از سفر شد و..تا اینکه ساعت 3 ونیم شد وبابایی گفت زودتر بریم آخه شلوغه منم حاضرشدم و رفتیم بابایی کارای شماره گیری و حساب کتاب رو انجام داد و منو شما منتظر نشستیم تا ببینیم شمارمون چنده؟؟ بابا شماره رو آورد و مانفر10 بودیم دکتر گفت باید مثانه پر باشه منم چون استرس داشتم 5 ،6 تا لیوان آب خوردم . تا نوبتمون بشه داشتم میترکیدم از بس مثانم پرشده بود همش هم زیر لب دعا میکردم که سلامت باشی و من از اینجا بالب خندون بیام...
25 شهريور 1393

بازم انتظار...

سلام عزیزکم خوبی خوشمزه ی مامان؟؟ منو بابایی الحمدولله خوبیم و منتظر روزای بهتر درکنار شما شیرینیه زندگیمون هستیم از این روزامون بگم که کلی منتظر موندم تا 20 شهریور بشه و برم غربالگری و روی ماهتو ببینم اما نشد و افتاد 24 شهریور یعنی3 روز دیگه قضیه از این قرار ه که منو بابایی مهربونت صبح رفتیم سمت آزمایشگاه وقتی رسیدیم خانمه ازم خون گرفت و کلی سوال پرسید و بعدش گفت ما فیلم برا سونوگرافی رو تموم کردیم و باید برید جای دیگه منو بابایی تمام شهررو زیرو رو کردیم اما هیچ سونوگرافی قبولمون نکرد و یا میگفتن باید 8 مهربیای تا اون موقع نوبت نداریم هرچی التماس خانمه رو کردم که قبولم کنه بدون توجه گفت نمیشه ...
21 شهريور 1393

هفته 10

سلام فسقلی مامان خوبــــــــــــــــــــی؟؟ امروز شروع هفته   شما ،گل سرسبد زندگیمه ان شاا.. هفته جدید بخیر و خوبی بگذره و شما بزرگ و بزرگتر بشید دیرزو غروب با بابایی جونت رفتیم پیش خانم دکتر فشارم خوب بود اما وزنم یه 1 کیلویی کم شده بود البته گفت بخاطر ویارت هست و ماههای اول زیادنگران کننده نیست اما گفت از هرچی خوشم میاد حتما بخورم  دارو هامم عوض کرد و گفت نگران ترشی دهنت و دردای زیردلت نباش زیاد طول نمیکشه و خوب میشی قرارشد تا چندروز دیگه که غربالگری میریم آزمایشارو ببرم پیش خانم دکتر نشون بدم و ان شاا.. که مشکلی نیست و شما سالم و سلامتی فدات بشم دیشب مامانای زیاد اومده بودن ...
11 شهريور 1393

شرحی کوتاه ...

سلام کفتر مامان خوبی خوشی؟؟ مامانیت یکم بد غذا شده اما بازم خدارو شکر هنوز محکم بغلمی گلکم از این روزا بگم که یکم افسرده شدم  آخه امروز مامان جونم و خاله های عزیزت رفتن شاهرود و منو شما موندیم تنها هنوزم مثل دختر کوچولو ها دلم میگیره و گریم میاد وقتی مامانم جایی بره و منو نبره دلم به تو خوشه گلم که کنارمی و من خیالم راحته که دفعه بعد باتو میرم شاهرود و کلی خوش میگذرونیم ان شاا.. مامانیشون به سلامت برسن یکم حساس شده اخلاقم چه کنم عوارض حاملگی و ویاره راستی یه خبر دیگه اینکه صاحب خونمون دختر کوچولوشون 3 روزه به دنیا اومده و کلی خونشون شلوغه منم همش تنها به سرو صدای اونا گوش میدمو باتو ح...
9 شهريور 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کوچولومون می باشد