خبــــــــــــــــــــرجدید...
ســـــــــــلام
ســـــــــــلام
خبر خبــــــــــــردارم براتون
بالاخره کلاغه برای ماهم خبر خوب آورده
منم مامان شدم
اینم مدارکش...
واما داستان ازچه قراره!؟
مثل هر ماه منتظره خانم قرمزی بودم اما نیومد منم چون دفعه قبل بدجوری خوردتو ذوقم و حسابی دلم شکست بعداز 2روز بی بی چک نزاشتم و خودمو زدم به فراموشی ...
درد زیادی داخل سینه هام حس میکردم اما همه رو به حساب خانم قرمزی میزدم!!بعداز اینکه عید فطر خونه مادرشوهر و مامانم رفتیم و حسابی دورزدیم وعیدرو تبریک گفتیم فرداش که از خاب بیدار شدم یه نگاهه به ساعت کردم و بعد یادم اومد که الان 5 روز از دیر کردن خانم قرمزی میگذره و خبری نیست یه لحظه ترسیدم و گفتم نکنه مشکلم جدی شده و من این ماه با آمپول قراره خانم قرمزی رو دعوت کنم؟!
خیلی دلم گرفت از پنجره یه نگاه به آسمون کردمو روبه خدا گفتم عیبی نداره هرچی خودت صلاح میدونی برام رقم بزن هرچی خودت میخای من امیدم ازت کم نمیشه...
رفتم داخل آشپزخانه تازیر کتری رو روشن کنم که یادم ا بی بی افتاد و گفتم بزار یه امتحان بکنم بااینکه امیدی نداشتم
بی بی چک گذاشتم و در کمال ناباوری دیدم 2 خطش قرمز شد .
نفسم بند اومده بود از خوشحالی اومدم داخل و تا نیم ساعت باخودم حرف میزدم و خدارو شکر میکردم!دلم میخاست همسری رو از خاب بیدار کنم ولی گفتم طفلی یوقت میترسهمن ایتطوری بیدارش کنم..
صبحانه رو با یه حس دیگه ای درست کردم ووووااااایییییی خیلی قشنگ بود خیلی همسری که بیدار شدبا یه چهره ناراحت بهش گفتم بی بی گذاشتم و جواب منفی شد سریع گفت اشکال نداره ماه دیگه حتما کوچولومون میاد یه خنده موزیانه کردمو بلند گفتم نه عزیزم مثبت شد...
گفت دروغگو!منم گفتم نه بخدا راس میگم مثبت شد
گفت:فاطمه مسخره بازی در نیار مثبت شده یامنفی؟
سریع رفتم بی بی چک رو نشونش دادم
قیافش دیدنی بود
گفت باورم نمیشه آخه چطور ممکنه ما این ماه اقدام جدی نداشتیم!!!
راست میگفت این ماه تنها ماهی بود که شاید خیلی اقدام نداشتیم و بقیش محافظه کاری شده بود و تنها ماهی بود که اصلٱ به بچه فکر نکردیم
تا2 ساعت همش با علیرضا حرف زدیم هم خوشحال بودیم هم پره استرس وتصمیم گرفتیم باآزمایش خون مطمءن بشیم و بعد به مامانا و بعدشم وقتی صدای قلب کوچولومون رو شنیدیم به همه خبر بدیم.
شانس من آزمایش خونم افتاد بین تعطیلی ها و مجبور شدم تا امروز غروب صبر کنم اینترنت هم قطع شده بود و باعث شد دیر خبربدم
یکم لکه بینی دارم و دکتر 2شنبه نوبت داده میترسم چیزی شده باشه دعاکنید برامون
روزی نبود تا آرزوی این لحظه هارو نداشته باشم
خــــــــــــــدایا شـــــــــــــکرت
برای همه دعا کردم همه ی دوستای منتظره گلم
از همه ی دوستای مهربونم ممنونم که منو دعا کردن دست بوس همه ی شما هستم و میدونم دعاهای شما بوده که من لایق مادر شدن شدم
شماها همیشه با دعا هاتون آرومم کردید
""""دوستتون دارم""""
التماس دعا