خواب...
سلام گله من
خوبی کوچولوم؟
دیشب خابتو دیدم
وااااااااااااااااااای نمیدونی چقد خشگل بودی
تو خابم باورم نمیشد مادر شدم اما نمیدونم چرا با تمام وجودم مادر شدنو حس میکردم
خیلی قشنگ بود خیلی
تو خابم همش نگرانه غذات بودم انگار که مثل ما آدم بزرگا غذا نیاز داشتی "فک کنم از خوشحالیم قاطی کرده بودم"
از خاب که بیدار شدم سریع بابایی رو بیدار کردمو خابمو براش با بغض تعریف میکردم البته بغضه خوشحالی بود
بابایی یکم نگاهم کردو گفت شاید نی نی دار شدیم؟
اینو که گف بیشتر خوشحال شدم تا2،3 ساعت همون حسه قشنگه داخله خابمو داشتم"حس بغل کردنت،بوسیدنت"
کاش از خاب بیدارنمیشدم مامان
کاش حدس بابایی درست باشه و تو اومده باشی تو دله من
گلم مامانی خیلی تنهاست زودی بیا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی